نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / کاسب پیر دگر باره جوان خواهد شد!
من و تو غمزده از این همه خرج شب عید / لیکن او صاحب یک سود کلان خواهد شد
موسم دلخوری و گیجی آن اهل حقوق / وقت بشکن زدن پیشه وران خواهد شد
حرف عیدی نزنی پیش خسیس الدوله / که کند سکته و درخاک نهان خواهد شد
اول عید ، حقوق من و تو نفله شود / سرمان باز دچار دَوران خواهد شد
باز ذکر « چه کنم ، آی چه کنم » می گیریم / قلبمان نیز دچار ضربان خواهد شد
مخمان سوت زد از قیمت شیرینی جات / کم کمک قیمت آن ، قیمت جان خواهد شد
مرد در « خانه تکانی » شده شاگرد زنش / دم عید است و چنان رفتگران خواهد شد
از هجوم فک و فامیل فلان شهر به « ده » / چون هتل ، خانه ی مشدی رمضان خواهد شد
***
عجب رسمیه رسم زمونه
خونه مون عیدا پر مهمونه
می رن مهمونا از اونا فقط
آشغالِ میوه به جا می مونه !
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟
کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !
جعبه خالی ِ شیرینی هنوز
گوشه ی طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش کجاست ؟ خدا می دونه
می رن مهمونا از اونا فقط
جعبه ی خالی به جا می مونه !
از بس خونه رو به هم می ریزن
آدم مثل خر تو گِل می مونه
یکی نیست بگه خداوکیلی
جای پوست پسته توی قندونه ؟!
قند نصفه ی عموجون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند نصف دندونه !
می رن مهمونا از اونا فقط
نصفه ی دندون به جا می مونه !!
پسته ی خندون ، بادوم شیرین
فندق در باز ، مال مهمونه
« پرسید زیر لب یکی با حسرت » :
که از این آجیل، به غیر از تخمه،
واسه ما بعدها چی چی می مونه ؟
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.